به گزارش مجله خبری نگار/خبرآنلاین: همسر اکبر، بانویی ظاهر الصلاح بود و مبادی آداب، طوری که در حین جلسهی دادرسی و طرح ادعای مهریه، زمانی که خواست مسئلهی ترک نفقه و عدم اجابت تکلیف قانونی همسرش را چاشنی دفاعیاتش کند همواره عبارت آقا را پیشوند نام اکبر میکرد، در نگاه زن به شوهرش، شوق به زندگی و احترام به اکبر موج میزد.
جلسه هم که تمام شد به احترام، ایستاد تا من واکبر از محکمه خارج شویم و بعد ایشان راهی در خروج شدند. از باب رعایت آداب و اصول حرفهای با هماهنگی اکبر شماره تماس خانمش را گرفتم تا جهت مذاکره و پیش کشیدن موضوع مصالحه گفتگویی داشته باشم. بعد از ظهر پیام دادم و اجازهی تماس گرفتم که خودشان زنگ زدند وقرار شد حضوری در دفتر به گفتگو بپردازیم.
وی دل پر دردی داشت از کم محلیها و بی قیدی اکبر:آقای وکیل چطور ممکن است شوهر آدم در سه سال زندگی مشترک حتی یک شاخهی گل برای همسرش هدیه نگیره، در عوض من هر سال برای تولد اکبر کادو میگیرم وتمام این۳سال، سالروز ازدواجمون را کیک پختم و جشن گرفتم، اما اکبر روز به روز بی خیال و سردتر شده، انگار نه انگار زن وشوهر هستیم!
همسر اکبر این عبارت انتهایی جملاتش را طوری ادا کرد که متوجه بشوم دراین سه سال پس از عقد و یکسال وچند ماه زندگی مشترک، رابطهی این زن وشوهر جوان بیشتر به یک رابطهی خواهر برادری نزدیک است تا زن و شوهر؛ خاصه وقتی علت مطالبهی مهریه را مطرح کردند «همسر اکبر در توجیه دلیل طرح دعوی مطالبهی مهریه میگفت:عمدا این کار و کردم بلکه یکم به غیرتش بربخوره و واکنشی نشون بده که انگار اشتباه فکر کردم و این کار هم افاقه نکرد»
با روحیات و ارادهای که بانو داشت ادامهی جلسهی مذاکره بی فایده بود، وی اساسا در صدد مطالبهی مهریه نبود بلکه پیگیر یافتن راهی بود برای گرم شدن تنور زندگی اش و جلب توجه شوهرش! این شد که بلافاصله پس از خروج خانم از دفتر با اکبر تماس گرفتم و قرار شد یکی دو روز آتی به دفتر مراجعه کند تا راجع به مسئله گفتگو کنیم.
تا فرارسیدن روز ملاقات با اکبر ذهنم درگیر این پرسش بود که چطور ممکن است جوان بیست و دوسالهای مانند اکبر هیچ میل و رغبتی به زندگی ومعاشرت با همسر جوانش نداشته باشد؟ حسی غریب میگفت؛ راه حل برون رفت این زوج از مشکلات زندگی زناشویی در یافتن پاسخ همین پرسش نهفته! و البته کشف چنین پاسخی نیازمند همراهی و گفتگو با اکبر بود که البته کار سادهای نبود.
اینکه بخواهی چشم به چشم یک تازه داماد از وی دلیل عدم رغبت به زناشویی و معاشرت با همسرش را بپرسی فارغ از معذوریات اخلاقی، مستلزم شناسایی روحیه طرف است، لذا تصمیم گرفتم در ملاقات با اکبر کاری کنم تا رشتهی کلام را خودش بگیرد بلکه از لا به لای حرف هایش مجالی بیابم برای طرح پرسش.
جلسهی گفتگو با اکبر سه نوبت دیگر تمدید شد وجمع بندی حرفها ودلایل اکبر حکایت از کتمان واقعیتی داشت که اکبر سعی میکرد آن را پشت حرفهای فلسفی و عجیب وغریبش راجع به دلیل زندگی مشترک و فلسفهی رابطهی زناشویی پنهان کند! تنها فایدهای که از ساعتها گفتگو با اکبر نصیبم شد کنار رفتن معذوریتها وحجب وحیاء ابتدایی که مانع بیان برخی حرفها بود لذا تصمیم گرفتم در جلسهی آتی بدون رودربایستی سوالاتم را بر محور چنین رابطهای آن هم در قالب پروندهای خیالی طرح کنم.
تا رسیدن اکبر مختصات پروندهی خیالی را با این مضمون آماده کردم که یکی از زوجین فاقد توانایی جنسی تشخص داده شده و جهت درمان به پزشکی قانونی معرفی شده! اصلیترین هدفی که دنبال میکردم تحریک حس مردانهی اکبر با خودم فکر میکردم شاید اگر چنین تلنگری به اکبر زده شود وی برای دفاع از خودش و توانایی اش لب به بازگو کردن حقیقت باز کند اما.
برخلاف تصورم، آن روز، اکبر به دفتر مراجعه نکرد بلکه با پیک، پاکتی برایم ارسال کرد... محتوای پاکت پرده از رازی برداشت که اکبر سالها در سینه نهفته بود؟!
او نوشته بود: «سلام جناب وکیل؛ چندماهی از ۱۵سالگی ام میگذشت و تمام همسن و سال هایم از نشانههای بلوغ جسمی-جنسی و آثار بالغ شدن حرف میزدند و من هیچ تجربهی مشترک و یا نشانهای از آنچه آنها دیده بودند در خودم نمیدیدم، ترس تمام وجودم را گرفته بود، سالها با این ترس گذشت، حتی برای عقب نماندن از دوستانم در تعریف نشانههای بلوغ از انواع و اقسام فیلمها و مجلاتی در اینباره استفاده میکردم.»
اکبر گواهی چند پزشک متخصص نیز ضمیمه یادداشتی که فرستاده بود کرده، در حاشیهی هریک از آن گواهیها توضیحاتی راجع به دلیل مراجعه و توصیههای پزشکان ارائه، مهمترین دلیل عدم بازگو کردن چنین مشکلی را اعتبار و حیثیت اجتماعی پدرش اعلام کرده، تصور میکرده ممکن است با ازدواج مشکلش حل شود در حالیکه هیچگاه حتی برای لحظهای آن احساس ونیاز متعارف مردانه در طول این سه سال در وی احساس نشده؟!
پس از هماهنگیهای لازم با پزشکی قانونی و... خانوادهی اکبر را به دفتر دعوت کردم و راجع به موضوع و مشکلات ژنتیکی و هورمونی اکبر با ایشان گفتگو کردم تا هم زمینهی طرح مسئله با همسر اکبر فراهم شود هم اینکه فکری برای درمان وی شود.